loading...
آموزش کامپیوتر و الکترونیک
ابراهیم کلاته رحمانی بازدید : 258 یکشنبه 30 آبان 1389 نظرات (0)

جلسه رسیدگی به اتهامات متهم به جنایت حادثه سعادت‌آباد از سوی قضات شعبه 71 دادگاه كیفری استان تهران برگزار شد.

در ابتدای این محاكمه كه ساعت 9 و 47 دقیقه صبح یك‌شنبه در تالار اجتماعات مجتمع امام خمینی (ره) با حضور جمعی از اصحاب رسانه، اساتید دانشگاه و دانشجویان برگزار شد، قاضی "ذبیح‌زاده" نماینده‌ی دادستان در قرائت كیفرخواست صادره از سوی دادسرای عمومی و انقلاب تهران تصریح كرد:

در این پرونده به دلالت گزارش كلانتری 134 شهرك غرب در ساعت 10 و 20 دقیقه روز شش آبان ماه سال جاری "یعقوب" در میدان كاج خیابان یكم اقدام به مجروح كردن "محمدرضا" كرده كه این شخص پس از انتقال به بیمارستان مدرس جان باخته و قاتل پس از ایجاد رعب و وحشت در صحنه جرم به وسیله چاقو دستگیر شده است. پس از اطلاع بازپرس از وقوع حادثه و شروع تحقیقات مشخص شد كه یعقوب با خانمی به نام "سعیده" معروف به كیمیا رابطه داشته و به موجب رای شعبه 1180 دادگاه عمومی جزایی تهران به اتهام جرح عمدی محكوم به زندان شده است كه پس از آزادی متوجه شده "سعیده" با مقتول رابطه داشته و در همین راستا تحت تاثیر تحریكات سعیده مرتكب قتل شده است.

وی افزود: در این پرونده متهمان عبارتند از "یعقوب" معروف به مهدی 31 ساله و سعیده معروف به كیمیا 32 ساله. اتهام متهم ردیف اول مباشرت در قتل عمدی محمدرضا، اخلال در نظم عمومی و قدرت نمایی به وسیله چاقو و اتهام متهم ردیف دوم نیز معاونت در قتل عمدی محمدرضا است.

نماینده‌ی دادستان تهران ادامه داد: دادسرا با عنایت به شكایت اولیای دم شامل پدر و مادر، گزارش مرجع انتظامی، گزارش پزشكی قانونی، صورت‌ جلسه تیم بررسی صحنه جرم اداره تشخیص هویت، شهادت شهود، اظهارات مطلعان مبنی بر رابطه متهم ردیف دوم با متهم ردیف اول و مرحوم و تحریكات او، كشف آلت قتاله، اقرار صریح متهم ردیف اول، ملاحظه فیلم اقدامات متهم ردیف اول مبنی بر اخلال در نظم عمومی، ‌انكار بلاوجه متهم ردیف دوم و سایر ادله و قرائن موجود در پرونده متهمان را بزهكار دانسته و در خصوص هر دو متهم تقاضای كیفر دارد.

طبق قرائت كیفرخواست از سوی نماینده‌ی دادستان، پدر و مادر مقتول در جایگاه حضور یافتند و مادر مقتول اظهار كرد: من برای قاتل فرزندم تقاضای قصاص در ملاعام را دارم و خواستار مجازات زنی هستم كه تمام این حوادث را به عهده او می‌دانم زیرا قاتل با تحریكات این زن در حالی اقدام به قتل فرزند من كرده كه اصلا او را ندیده و نمی‌شناخته است.

وی ادامه داد: پسرم می‌گفت این زن به او دست خواهری داده و از او خواسته كه در دفتر مشاوره املاك به عنوان شریك همكاری كند . آشنایی آنها از اوایل مهر بوده و پسر من در جریان رابطه سعیده و مهدی نبوده است. پسر من زن داشت و مدت‌ها در انگلستان زندگی می‌كرد. حدود یك هفته قبل از این حادثه از همسرش جدا شد.

پدر مقتول نیز خطاب به دادگاه گفت: تقاضای من اشد مجازات متهمان است. با اینكه بچه من دیگر زنده نمی‌شود اما شاید با قصاص قاتل و مجازات متهم دیگر جامعه آگاه شود. در این حادثه بیشتر از همه مردم حاضر در صحنه جرم و پلیس دل ما را شكستند.

پس از اظهارات اولیای دم، قاضی نورالله عزیزمحمدی رییس شعبه 71 دادگاه كیفری استان تهران ضمن تفهیم مفاد تبصره ماده 129 قانون آیین‌دادرسی كیفری خطاب به متهم با بیان اینكه مراقب اظهارات خود باشید از او خواست در جایگاه مستقر شده و خود را معرفی كند .

متهم پس از حضور در جایگاه خود را معرفی كرد و در پاسخ به این سوال قاضی كه آیا سابقه كیفری داری؟ گفت: سر مسایل مالی و حساب و كتاب‌هایی كه با سعیده داشتم او را با مشت و لگد زدم و به خاطر همان به زندان افتادم.

در ادامه، رییس دادگاه در مقام تفهیم اتهام به متهم گفت: حسب كیفرخواست صادره شما متهم به قتل عمدی محمدرضا، اخلال در نظم و امنیت عمومی و قدرت‌نمایی با چاقو هستید. آیا اتهامات را قبول دارید؟

یعقوب در پاسخ به قاضی اظهار كرد: قتل را من انجام دادم یعنی ضربه زدم اما قصدم كشتن نبود. در مورد سایر اتهامات باید بگویم كه من در آن لحظه هیچ كس را نمی‌دیدم. بارها گفته‌اند كه چهار مامور بالای سر من بوده‌اند و من یكی از آنها را زده‌ام سوال من این است كه اگر من یكی از چهار مامور را زده‌ام سه مامور دیگر چرا كاری انجام نداده‌اند؟

وی در مورد وقوع حادثه و انگیزه خود خطاب به هیات قضایی اظهار كرد: شش ماه در زندان بودم و در این مدت با سعیده تماس داشتم. 15 روز مانده به پایان محكومیتم از او خواستم كه رضایت بدهد اما گفت می‌خواهم ادبت كنم.

یعقوب ادامه داد:10 روز پیش از آزادی در تماسی كه با هم داشتیم مدعی شد كه یك پسر جوان به دفتر آمده و مزاحم او شده است، من به او گفتم حتما خودت مقصر هستی اما او گفت این پسر مزاحم من است و هر كاری می‌كنم دست بردار نیست.

وی گفت: وقتی از زندان آزاد شده‌ام به خانه خواهرم در كرج رفتم و در طول چند روز با سعیده به صورت تلفنی تماس داشتم. یك روز به طرف دفتر رفتم و دیدم كه سعیده با چند مشتری مشغول صحبت است همان روز یكی از مشاورها به نام "یوسف" به من گفت كه خودت را به خاطر سعیده بدبخت نكن.

این متهم با بیان اینكه سعیده مدام با حرف‌هایش من را آزار می داد، گفت: بعد از چند روز با یزدان تماس گرفتم و با او شروع به صحبت كردم. او منكر همه چیز بود ولی من از او می‌خواستم كه پایش را از زندگی‌ام بیرون بكشد. صحبت‌های ما ادامه داشت تا اینكه روزهای آخر به راحتی حرف‌های ركیكی زد و نهایتا گفت كه با سعیده رابطه جنسی برقرار كرده است. آن لحظه حالت جنون پیدا كردم چون واقعا سعیده را دوست داشتم.

یعقوب با اشاره به روز حادثه اظهار كرد: شب قبل از اتفاق، سعیده تماس گرفت و به من گفت كه یزدان صبح زود به دفتر می‌رود. من چاقو را برداشتم و به سمت دفتر رفتم. چند روز قبل یزدان من را تهدید كرده بود كه اگر جلوی دفتر بروم من را می‌كشد، من به یزدان زنگ زدم و گفتم اشتباه می‌كنی. بعد برای دفاع از خودم چاقو برداشتم چون یك بار سعیده گفت كه یزدان با دوستانش جلوی دفتر آمده تا من را بزند.

وی ادامه داد: من شیشه مصرف كرده بودم و تا صبح حالت جنون داشتم وقتی نزدیك دفتر رسیدم دیدم یكی از مشاورها داخل سوپرماركت است. وارد سوپر ماركت شدم و با او سلام و احوال‌پرسی كردم. بعد به سمت انتهای خیابان یكم رفتم و آژانس گرفتم تا بروم وقتی به سمت دفتر، برگشتم دیدم فردی جلوی دفتر ایستاده و متوجه شدم كه او همان یزدان است، حدود چند قدمی او وقتی اسمش را پرسیدم یك اسپری از جیبش درآورد و آن را روی صورتم خالی كرد آن لحظه من كسی جز خودم را نمی‌دیدم و هر چقدر فكر می‌كنم یادم نمی‌آید چگونه ضربه‌ی اول را به او زدم.

قاضی خطاب به متهم گفت: تو به گونه‌ای رفتار می‌كردی كه انگار سعیده را همسر خود می‌دانستی در حالی كه رابطه‌ شما كاملا غیر رسمی بوده است، این موضوع را چگونه توجیه می‌كنی؟

یعقوب در پاسخ به رئیس دادگاه گفت: من و سعیده با هم دوست بودیم، پس از گذشت حدود یك سال به یك شماره تلفن در موبایل او شك كردم و بعد از چند روز متوجه شدم كه او شوهر دارد. پس از مدتی فهمیدم كه یك دختر 9 ساله هم دارد، به سعیده گفتم تا زمانی كه از همسرت جدا نشوی با تو رابطه‌ای نخواهم داشت و به همین دلیل او از همسرش طلاق گرفت.

وی با بیان این كه سعیده مدام به من القاء می‌كرد كه نمی‌خواهم با او ازدواج كنم، ادامه داد: ما حدود 4 سال قبل در جریان كار معاملات مسكن با هم آشنا شدیم. او مشاور سرشناس و قهاری بود ، یك روز به دفتر او رفتم و از همان روز رابطه‌ی ما آغاز شد، من چون معمولا خوش‌لباس بودم سعیده می‌گفت كه آدم باشخصیتی هستی، پس از گذشت مدتی دیگر با هم راحت شده بودیم و رابطه‌ی كاملی داشتیم.

این متهم گفت: هر وقت بحث ازدواج را مطرح می‌كردم او امروز و فردا می‌كرد، قرار بود مهرماه با هم ازدواج كنیم اما مرا به زندان انداخت.

یعقوب در پاسخ به سوال قاضی مبنی بر تحریك وی توسط سعیده به قتل یزدان اظهار كرد: او از من نخواست كه یزدان را به قتل برسانم بلكه فقط خواست كه او را بزنم از او پرسیدم اگر یزدان كشته شود، چكار كنیم؟ او گفت 45 میلیون دیه‌اش را می‌دهم و بعد از گذشت 6 ماه از خانواده‌اش رضایت می‌گیریم.

وی گفت: من زیر تیغ هستم و از هیچ چیز نمی‌ترسم می‌دانم اشتباه كردم اما سعیده من را تحریك می‌كرد به من می‌گفت تو بی‌غیرتی و من با هر حرف او خود به خود تحریك می‌شدم. سعیده به من گفت كه یزدان فردا به دفتر می‌رود وگرنه من اصلا خبرنداشتم و او را هم نمی‌شناختم.

یعقوب اضافه كرد: اگر به سعیده دلبستگی نداشتم مرتكب این قتل نمی‌شدم اگر چه او زن بسیار دروغگویی است همه به من می‌گفتند كه او خطرناك است اما باور نمی‌كردم امروز می‌فهم كه چقدر اشتباه كرده‌ام.

عزیزمحمدی با اشاره به فیلم منتشر شده از این حادثه تصریح كرد:‌ صحنه‌ای كه دیدم در طول 40 سال سابقه‌ی قضایی برای اولین بار مشاهده می‌كردم. انگیزه تو از ایجاد چنین صحنه‌ای چه بود؟ متهم در پاسخ به وی گفت: برای من هم جالب بود اما واقعا حالت جنون داشتم.

قاضی اظهار كرد: كسی كه جنون پیدا می‌كند خودش متوجه این مطلب نیست به نحوی كه هر دیوانه‌ای دیگران را دیوانه می‌داند پس بحث جنون بی‌تاثیر است زیرا رفتار شما در صحنه و پیش از آن موید آن است كه با سبق تصمیم اقدام به جنایت كرده‌ای. آنچه تو آن را جنون می‌دانی در واقع همان خشم و عصبانیت است كه با وارد آوردن هر ضربه تشدید می‌شود.

به گزارش ایسنا، در ادامه‌ی جلسه‌ی رسیدگی به اتهامات متهم حادثه‌ی سعادت آباد فیلم منتشر شده از این جنایت در دادگاه پخش شد كه در هنگام پخش فیلم مادر مقتول به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و به همین دلیل به بیرون از دادگاه راهنمایی شد. وی حین خروج از صحن دادگاه در حالی كه به شدت گریه می‌كرد، مدعی بود كه پلیس در این صحنه تنها ایستاده و مرگ فرزند او را تماشا كرده است. متهم نیز حین پخش فیلم تحت تاثیر قرار گرفت و شروع به گریه كرد.

قاضی نورالله عزیز محمدی، رئیس شعبه 71 دادگاه كیفری استان تهران پس از پخش فیلم اظهار كرد: باید دید كه این فیلم در جامعه‌ی اسلامی ما و مردم چه اثری داشته است، امیدواریم هیچ‌گاه شاهد چنین صحنه‌هایی در جامعه نباشیم. می‌دانم كه متهم اظهار ندامت می‌كند اما امیدوارم خداوند به انسان‌ها فرصت بدهد كه پیش از ارتكاب جنایت به عاقبت آن فكر كند. تو اگر اجازه می‌دادی كه مردم یزدان را به بیمارستان برسانند امروز در جایگاه متهم به قتل نبودی.

وی خطاب به متهم گفت: شما بارها در صحنه‌ی جرم بحث دفاع از ناموس خود را مطرح كرده‌اید در حالی كه رابطه‌ی شما غیر شرعی بوده است به نظر می‌رسد كه قصد داشتید با طرح این موضوع اذهان مردم را به این سمت ببرید تا دخالتی نكنند و مقتول را به بیمارستان انتقال ندهند زیرا به هر حال مردم ما روی مسائل ناموسی متعصب هستند و ممكن است اگر كسی با انگیزه‌های ناموسی حتی مرتكب جرمی شود به او كمك هم بكنند.

در این هنگام متهم در پاسخ به اظهارات قاضی سكوت كرد. وی در پاسخ به سوالی دیگر مبنی بر عدم جنون گفت: من از خودم دفاعی نمی‌كنم و برای من داستان درست كرده‌اند. همه یكطرفه قضاوت كرده‌اند.

یعقوب در مورد نقش سعیده در این حادثه اظهار كرد: من ابتدا حرفی از سعیده به میان نیاوردم و در مرحله‌ی بازپرسی نیز چیزی نگفتم اما حالا می‌بینم چرا دو جوان نابود شوند اما این زن به دنبال زندگی خود برود بنابراین باید واقعیت را بگویم. او به من گفت كه یزدان صبح به دفتر می‌رود وگرنه من هیچ اطلاعی از رفتن او نداشتم. اگر او این مطلب را نمی‌گفت اصلا به صحنه‌ی حادثه نمی‌رفتم.

این متهم اضافه كرد: نمی‌دانم سعیده دنبال چه چیزی بود. البته من هم احمق بودم. از 10 هزار دختر یكی مانند او پیدا می‌شود او همه را جادو می‌كرد. ای كاش به جای كشتن یزدان گردن سعیده را می‌زدم.

یعقوب پس از بیان این اظهارات دچار بی‌حالی شد كه قاضی به او اجازه داد چند دقیقه روی صندلی استراحت كند و سپس به ادامه‌ی اظهارات خود پرداخت.

وی درپاسخ به سوال یكی از مستشاران دادگاه در خصوص مصرف مواد مخدر گفت: من اعتیاد نداشتم چند سال چیزی مصرف نمی‌كردم تا اینكه وارد زندان شدم و از آن زمان شیشه مصرف كردم. مطمئنم شیشه در وقوع این جنایت تاثیر داشت چون من از خود بی‌خود شده بودم. از طرف دیگر ناراحتی اعصاب داشتم اما هیچ‌گاه به پزشك مراجعه نكردم. در لحظه‌ی ارتكاب قتل هم هیچ صحنه‌ای را به یاد ندارم و فقط یزدان جلوی چشمهایم بود.

ابراهیم کلاته رحمانی بازدید : 287 دوشنبه 01 آذر 1389 نظرات (0)

50 جمله بسيار زيبا و پرانرژي از بزرگان براي زندگي

1- آرزو دارم روزي اين حقيقت به واقعيت مبدل شود که همه‌ي انسان‌ها برابرند. (مارتين لوتر‌کينگ)
2- بهتر است روي پاي خود بميري تا روي زانو‌هايت زندگي کني.
(رودي)
3- قطعاً خاک و کود لازم است تا گل سرخ برويد. اما گل سرخ نه خاک است و نه کود
(پونگ)
4- بر روي زمين چيزي بزرگتر از انسان نيست و درانسان چيزي بزرگتر از فکر او.
(هميلتون)
5- عمر آنقدر کوتاه است که نمي‌ارزد آدم حقير و کوچک بماند.
(ديزرائيلي)
6- چيزي ساده تر از بزرگي نيست آري ساده بودن همانا بزرگ بودن است.
(امرسون)
7- به نتيجه رسيدن امور مهم ، اغلب به انجام يافتن يا نيافتن امري به ظاهر کوچک بستگي دارد.
(چارديني)
8- آنکه خود را به امور کوچک سرگرم مي‌کند چه بسا که توانايي کارهاي بزرگ را ندارد.
(لاروشفوکو)
9- اگر طالب زندگي سالم و بالندگي‌ مي باشيم بايد به حقيقت عشق بورزيم.
(اسکات پک)
10- زندگي بسيار مسحور کننده است فقط بايد با عينک مناسبي به آن نگريست
. (دوما)
11- دوست داشتن انسان‌ها به معناي دوست داشتن خود به اندازه ي ديگري است.
(اسکات پک)
12- عشق يعني اراده به توسعه خود با ديگري در جهت ارتقاي رشد دومي.
(اسکات پک)
13- ما ديگران را فقط تا آن قسمت از جاده که خود پيموده‌ايم مي‌توانيم هدايت کنيم.
(اسکات پک)
14- جهان هر کس به اندازه ي وسعت فکر اوست.
(محمد حجازي)
15- هنر کليد فهم زندگي است.
(اسکار وايله)
16- تغيير دهندگان اثر گذار در جهان کساني هستند که بر خلاف جريان شنا مي‌کنند.
(والترنيس)
17- اگر زيبايي را آواز سر دهي ، حتي در تنهايي بيابان ، گوش شنوا خواهي يافت.
(خليل جبران)
18- روند رشد، پيچيده و پر زحمت است و در درازاي عمر ادامه دارد.
(اسکات پک)
19- در جستجوي نور باش، نور را مي‌يابي. (آرنت)
20- براي آنکه کاري امکان‌پذير گردد ديدگان ديگري لازم است، ديدگاني نو.
(يونک)
21- شب آنگاه زيباست که نور را باور داشته باشيم.
(دوروستان)
22- آدمي ساخته‌ي افکار خويش است فردا همان خواهد شد که امروز مي‌انديشيده است
. (مترلينگ)
23- اگر دريچه هاي ادراک شسته بودند،انسان همه‌ چيز را همان گونه که هست مي‌ديد:بي‌انتها.
(بليک)
24- برده يک ارباب دارد اما جاه‌طلب به تعداد افرادي که به او کمک مي‌کنند.
(بردير فرانسوي)
25- هيچ وقت به گمان اينکه وقت داريد ننشينيد زيرا در عمل خواهيد ديد که هميشه وقت کم و کوتاه است.
(فرانکلين)
26- نبايد از خسته بودن خود شرمنده باشي بلکه فقط بايد سعي کني خسته آور نباشي.
(هيلزهام)
27- هر قدر به طبيعت نزديک شوي ، زندگاني شايسته تري را پيدا مي‌کني.
(نيما يوشيج)
28- اگر زماني دراز به اعماق نگاه کني آنگاه اعماق هم به درون تو نظر مي‌اندازند.
(نيچه)
29- زيبائي در فرا رفتن از روزمره‌گي‌هاست.
(ورنر هفته)
30- براي کسي که شگفت‌زده‌ي خود نيست معجزه‌اي وجود ندارد.
(اشنباخ)
31- تفکر در باب خوشبختي ، عشق ، آزادي ، عدالت ، خوبي و بدي، تفکر درباره‌ي پرسش‌هايي که بنياد هستي ما را دگرگون مي‌کند.
(ادگارمون)
32- عقلانيت باز آن عقلانيتي است که فراموش نمي‌کند که يکي در چند است و چند در يکي.
(ادگارمون)
33- آرامش،زن دل‌انگيزي است که در نزديکي دانايي منزل دارد.
(اپيکارموس)
34- هيچ چيزدر زير خورشيد زيباتر از بودن در زير خورشيد نيست.
(باخ‌من)
35- تنها آرامش و سکوت سرچشمه‌ي نيروي لايزال است.
(داستايوفسکي)
36- با عشق،زمان فراموش مي شود و با زمان هم عشق.
37- علت هر شکستي،عمل کردن بدون فکر است.
(الکس‌مکنزي)
38- من تنها يک چيز مي‌دانم و آن اينکه هيچ نمي‌دانم.
(سقراط)
39- دانستن کافي نيست،بايد به دانسته ي خود عمل کنيد.
(ناپلئون هيل)
40- تپه‌اي وجود ندارد که داراي سراشيبي نباشد!
(ضرب‌المثل ولزي)
41- خداوند،روي خطوط کج و معوج، راست و مستقيم مي‌نويسد.
(برزيلي)
42- تو ارباب سخناني هستي که نگفته‌اي،ولي حرفهايي که زده‌اي ارباب تو هستند.
(ضرب‌المثل تازي)
43- تا زمانيکه امروز مبدل به فردا شود انسان‌ها از سعادتي که در اين دم نهفته است غافل خواهند بود.
(ضرب‌المثل چيني)
44- بهتر است ثروتمند زندگي کنيم تا اينکه ثروتمند بميريم.
(جانسون)
45- اگر مي‌بيني کسي به روي تو لبخند نمي‌زند علت را در لبان فرو بسته ي خود جستجو کن.
(ديل کارنگي)
46- شيريني يکبار پيروزي به تلخي صد بار شکست مي‌ارزد.
(سقراط)
48- ضعيف‌الاراده کسي است که با هر شکستي بينش او نيز عوض شود.
(ادگار‌ آلن‌پو)
40
- به جاي اينکه به تاريکي لعنت بفرستي يک شمع روشن کن. (ضرب‌المثل چيني)
50- براي اينکه بزرگ باشي نخست کوچک باش.
(ضرب‌المثل هندي)

ابراهیم کلاته رحمانی بازدید : 213 دوشنبه 01 آذر 1389 نظرات (0)

چه كنيم تا اينگونه نشويم ؟

از سوسک می‌ترسیم، از له کردن شخصیت دیگران مثل سوسک نمی‌ترسیم !

از عنکبوت می‌ترسیم، از این که تمام زندگیمون تار عنکبوت ببنده نمی‌ترسیم !

از خفاش شب می‌ترسیم، از شبی که افکارمون خفاشی میشه نمی‌ترسیم !

از خوب سرخ نشدن سبزی قورمه می‌ترسیم از سرخ کردن آدما از خجالت نمی‌ترسیم !

ازجا نیفتادن خورشت می‌ترسیم از این که هیچ کسی جای خودش نباشه نمی‌ترسیم !

از دیر جوش اومدن آب برای چای می‌ترسیم از جوش آوردن خون آدما نمی‌ترسیم !


از لولو خور خوره‌های تو فیلم ها می‌ترسیم از هیولای نفس نمی‌ترسیم !

از تاریکی می‌ترسیم از خاموش کردن آخرین شمع تو تاریکی نمی‌ترسیم !

از گم کردن سکه هامون می‌ترسیم ازسکه یه پول کردن دیگران نمی‌ترسیم !

از سرماخوردگی می‌ترسیم از سر خورده کردن دوستامون نمی‌ترسیم !

از شکستن لیوان می‌ترسیم از شکستن دل آدما نمی‌ترسیم!

از لکه دار شدن لباس‌های سفید می‌ترسیم از کثیف شدن سفیدی روحمون نمی‌ترسیم !

از خواب ماندن می‌ترسیم از عمری که همه به خواب سپری شد نمی‌ترسیم !

از وقت کم آوردن می‌ترسیم ازهدر رفتن وقتی که داریم نمی‌ترسیم !

از درس پرسیدن و امتحان پس دادن می‌ترسیم از رد شدن تو امتحان آخری نمی‌ترسیم !

از این‌ که به ما خیانت کنند می‌ترسیم از خیانت کردن به خودمون نمی‌ترسیم !

از اینکه دلمون بشکنه می‌ترسیم از درب و داغون کردن دل آدما نمی‌ترسیم !

از اینکه دلخورمون کنند می‌ترسیم از دل خون کردن دیگران نمی‌ترسیم !

از گم کردن راه می‌ترسیم از هیچ وقت به هیچ جایی نرسیدن نمی‌ترسیم !

از خستگی سفر می‌ترسیم از دست خالی رفتن و برگشتن نمی‌ترسیم!

از این‌که نادیده گرفته شویم می‌ترسیم از این که نادیدنی‌ها را نمی بینیم نمی‌ترسیم !

از این‌که یه روز تموم بشیم می‌ترسیم از اینکه تموم نشده بی مصرف شیم نمی‌ترسیم !

از این‌که آدما فراموشمون کنند می‌ترسیم از اینکه خدا از یادمون بره نمیترسیم ...

چه كنيم تا اينگونه نشويم ؟

ابراهیم کلاته رحمانی بازدید : 245 دوشنبه 01 آذر 1389 نظرات (0)

راستي چرا چنين است؟

غربي ها سالها تلاش مي كنند و نرم افزار تهيه مي كنند ولي ما حاضر بخريد رسمي آن نيستيم و در عوض قفل آنرا مي شكنيم و به اين كار خود افتخار هم ميكنيم. همين روش در مورد افست كتاب هاي خارجي نيز صادق است.

ساعتها در صف دريافت چند پاكت شيرسوبسيدي مي ايستيم، آنهم با تفاوت قيمتي نا چيز با شير آزاد، ولي تحمل يك ثانيه دير حركت كردن راننده جلويمان را پشت چراغ راهنمايي نداريم.

هنگامي كه مي بينيم درب خودرو كسي باز است، هر طور شده سعي مي كنيم با اشاره، بوق زدن و غيره به او بفهمانيم كه درب خودرويش باز است. اما سر چهار راهي كه چراغ راهنمائيش چشمك زن است فرصت رفتن به كسي را نمي دهيم.

در رستوران براي پرداخت صورت حساب بشدت تعارف مي كنيم تا جايي كه ممكن است كار به نزاع بكشد، ولي در اولين فرصت ميهمانمان را متهم به گدا صفتي مي كنيم.

راستي چرا چنين است؟

غربي ها سالها تلاش مي كنند و خودرو طراحي مي كنند، ولي ما آن را با حذف تعدادي از تجهيزاتش، ساده مي‌سازيم و مي فروشيم.

غربي ها به قانون احترام مي گذارند، ولي ما از قانون مي گريزيم.

در غرب هنگامي كه دبستان ها تعطيل مي‌شوند دانش آموزان ناراحت مي شوند، اما در ايران دانش آموزان از شادي كيف هايشان را به هوا پرت مي كنند.

غربي ها به دانشگاه مي روند تا دانش بياموزند، ما ميرويم كه مدرك بگيريم.

غربي ها كارها را به شيوه علمي انجام ميدهند، ما به شيوه استاد كاري و كدخدا منشي.

در ايران فارغ التحصيلان مديريت و علوم سياسي غالبابيكارند، اما در عوض سياستمداران و مديران كشور همه پزشك، مهندس، و يا بنحوي كارشناسان رشته هاي ديگرند.

چرا آخرين روايت هاي نرم افزارها را بلا فاصله روي رايانه هايمان نصب مي كنيم ولي هر گز به دنبال استفاده از آن قابليت جديد نيستيم؟

راستي چرا چنين است؟

غربي ها خدمت نظام وظيفه را امري ملي و مقدس مي دانند، ما آنرا زور گويي. در قديم عوام به خدمت نظام وظيفه مي گفتند « اجباري»

اگر كسي به «ناموسمان» نگاهي چپ بيندازد مي خواهيم شكمش را پاره كنيم، اما براحتي ناموس ديگران را ورانداز ميكنيم.

از غالب كردن اجناس قلابي و مواد فاسد به ديگران لذت مي بريم.

چرا غالبا” تخيل را به تفكر ترجيح مي دهيم؟

چرا غالبا” به دستور پزشك تمام دارويمان را مصرف نمي كنيم و به مجردي كه « احساس» بهبودي كرديم مصرف دارو را قطع مي كنيم؟

چرا جراهان ايران برخلاف تعرفه هاي رسمي مبلغ كلاني از بيمار جداگانه دريافت مي كنند

تقريبا” پنجاه سال است كه تيراژ كتاب هاي غير درسي در ايران بين 2000 تا 3500باقيمانده است. راستي مگر جمعيت ايران در اين مدت ثابت بوده است؟

راستي چرا چنين است؟

ابراهیم کلاته رحمانی بازدید : 491 دوشنبه 01 آذر 1389 نظرات (0)

نيايش گاندي

فقط زمانی که خود خواهی را با تلاش آگاهانه از خود دور کنیم و با خضوع حقیقی به خداوند نزدیک شویم نیایش هایمان پاسخ می‌گیرند. نیایش حقیقی هرگز بی‌پاسخ نمی‌ماند. هدف نیایش این است که خدا ما را به مردان و زنانی بهتر بدل سازد .

تنها آن کسی خدا را به طور حقیقی می‌پرستد که شادمانی خود را در شادمانی دیگران می‌یابد .از هیچ کس بدگویی نمی‌کند و مرتکب هیچ عمل غیر اخلاقی نمی‌شود .آن کس که با دیگران مانند فامیل خود رفتار می‌کند نگاه‌اش به همه انسان‌ها به گونه‌ای خواهد شد که گویی خود اویند در چنین حالتی دیگر اثری از مقام بالا و پایین در رقابت های مبتذل و فخر فروشی ها و رخ نمایی ها نمی ماند .

ریشه‌ی تمام رنج‌ها در خودخواهی است. رنج‌های زندگی با ارجحیت دیگران بر خود ناپدید می‌شوند و در این لحظه است که روح خداوند بر ما حاکم شده و شادی و آرامش چیره می‌شود .

خواهید دید که نیایش چه گنجینه‌ی بی انتهایی است برای شما وچطور راه را بر شما آشکار می‌سازد. هر چه بیشتر خود را وقف آن کنید شهامت و بی‌باکی بیشتری در زندگی روزانه خود تجربه می‌کنید. من کسی را نمی‌شناسم که در راه تزکیه نفس گام بردارد و همچنان دچار ترس باشد .

برگرفته از کتاب : نیایش نوشته مهاتما گاندی

ابراهیم کلاته رحمانی بازدید : 273 دوشنبه 01 آذر 1389 نظرات (0)

مجموعه آثارنقاشی ایمان ملکی

ایمان ملکی در بیستم اسفندماه ۱۳۵۴ در تهران متولد شد و از دوران کودکی علاقه زیادی به نقاشی داشت. از ۱۵ سالگی فراگیری نقاشی را تحت نظر اولین و تنها معلم خود استاد مزتضی کاتوزیان – که بزرگترین نقاش واقعگرای ایران است – آغاز نمود. در سال ۱۳۷۴ وارد دانشگاه هنر شد و چهار سال بعد در رشته گرافیک از این دانشگاه فارغ از تحصیل شد. او در سال ۱۳۷۹ ازدواج کرد. در سال ۱۳۸۰ اقدام به تاسیس آتلیه نقاشی آرا و آموزش نقاشی با رعایت ارزشهای سنتی و کلاسیک این هنر نمود.

مهمترین نمایشگاه هایی که او در آنها شرکت داشته عبارتند از:نمایشگاه نقاشان واقعگرای ایران در موزه هنرهای معاصر تهران (۱۳۷۸) و نمایشگاه های گروهی آتلیه کارا: سال ۱۳۷۷ در نگارخانه سبز و ۱۳۸۲ در موزه هنرهای زیبای کاخ سعد آباد.او در سال ۱۳۸۴ موفق به دریافت جایزه ویلیام بوگرو برای تابلوی فال حافظ و جایزه منتخب رئیس مرکز نوسازی هنر برای تابلوی دختری کنار پنجره در دومین دوره مسابقه (سالن) بین المللی مرکز هنر (ARC) آمریکا شد.

73akc1ajbynhbssmszef.jpg

f03ywf1icqby6uvuiomt.jpg

a306wyl7zbjbryv99ot.jpg

8hld9xlwn7yiqsggtbej.jpg

pfcklupsqbq93kax15rs.jpg

hxoggn23cc5hyp2j9jnf.jpg

pvaij7dr49ebqkvpfax.jpg

j5ebaxg3r02sib46yvpi.jpg

zfa0qwemhf98qeue5oiq.jpg

wnxq5uesjfztyzmr4bn.jpg

nolt3pnbqn0mcbf7ykk.jpg

qeg95y0b8o7gfwqwqs2z.jpg

pz3v94qrfh0i6b5ru8ud.jpg

clgmuem8ggv9zr31pfaj.jpg

hmafn75us3yp59pqeg6o.jpg

fhtqeztlw0sbv635002.jpg

rfcm3bzzbnd7z4qk6jnh.jpg

6tnikat71fl6vugos6n5.jpg

nc4p3byr0hg9e5442gr.jpg

ka5zp9b7oem7cps065ja.jpg

dii6e10wokolb7exavsz.jpg

ay8tq0sf41mosk4yshq.jpg

pbm4nr9fw2fu0sd1se5q.jpg

y4erbz7xf1xkn0jrpxz.jpg

2nal1rb6l6iy8k9w6bu3.jpg

nvg9gjv1ghl87x38dqsn.jpg

kg6fmt91d44s8dniw7o.jpg

ابراهیم کلاته رحمانی بازدید : 277 جمعه 05 آذر 1389 نظرات (0)

تا شوهر نکنی پاداش نمیدهیم!

از 17 مدال طلایی که ایران تاکنون نصیب خود کرده، تنها دختر طلایی کاروان ورزش ایران خدیجه آزادپور بوده است. او همچنین اولین بانوی تاریخ ورزش ایران است که در رقابت های بازی های آسیایی به مدال طلای رقابت های انفرادی دست یافته است. آزادپور که برای کسب مدال از این بازی ها، چند ماه را به صورت شبانه روزی در اردوی تیم ملی به سر برده و تمرینات طاقت فرسایی را زیر نظر سرمربی چینی ووشو سپری کرده بود، ابتدا مقابل کره جنوبی به پیروزی رسید. سپس بر ویتنام غلبه کرد. در نیمه نهایی نیز رقیب تایوانی را شکست داد. رقیب فینالیست او اهل هندوستان بود که او هم نتوانست نوار پیروزی های بانوی شکست ناپذیر ورزش ایران را قطع کند. به این ترتیب، در کشور چین که مهد این رشته ورزشی است، یک بانوی ایرانی به رغم این که حریفانش از مایوی ورزشی استفاده می کردند و در زدن تکنیک های پا، سبکبال تر بودند، با پوشیدن شلوار گرمکن توانست گردن آویز طلا را نصیب خود کند. آزادپور پس از بازگشت به ایران به سایت خبری تبیان گفته است: «پاداشی دریافت نکرده ام و مسئولین به وعده خودشان عمل نکرده اند. قبل از اعزام به من وعده اهدای خانه در صورت کسب مدال طلا را دادند و عنوان کردند پس از بازگشت شما از مسابقات، کلید آپارتمان در همان فرودگاه اهدا خواهد شد.» پس از پیگیری هایی که خدیجه آزادپور انجام داده است، به او گفته شده که غیر از کسب مدال طلای بازی های آسیایی باید ازدواج کند تا این پاداش دولتی به او تعلق بگیرد! قهرمان بی رقیب ووشوی ایران در گوانگجو، در مصاحبه خود درباره این پاسخ مسئولین گفته است: «این تصمیم باعث تضعیف روحیه من شده و با دلسردی به آینده نگاه می کنم. من از خیلی چیزها گذشتم و تلاش های فراوانی کردم تا توانستم طلا بگیرم و برای کسب آن، شب و روز نداشتم.» آزادپور همچنین یادآور شده است بانوی اهل کشور قطر که پایین تر از او روی سکوی سوم قرار گرفت، پس از پایان مراسم توزیع جوایز و در همان سالن مسابقات، ۴۰ هزار دلار پاداش گرفت.

اخه چی بگم بابا به شما چه که شوهر داره یا نه . پوله بابات که نیست جایزشه باید بهش بدی.


تعداد صفحات : 29

درباره ما
آموزش کامپیوتر و الکترونیک
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 290
  • کل نظرات : 51
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 15
  • آی پی امروز : 56
  • آی پی دیروز : 33
  • بازدید امروز : 75
  • باردید دیروز : 40
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 115
  • بازدید ماه : 324
  • بازدید سال : 6,752
  • بازدید کلی : 192,768
  • کدهای اختصاصی